نقد فیلم مورتال کامبت؛ ما برای کشتن آمدیم
به گزارش وبلاگ هیمالیا، از سی-چهل سال پیش تا همین الان، دارند از روی فیلم ها بازی می سازند و از روی بازی ها فیلم. جالب اینکه به ندرت پیش آمده محصولات اقتباسی در هر دو مدیوم چیز دندان گیری از آب دربیاید. چه شد که رفتیم سراغ این بحث؟ یک نگاه به فیلم های روز از جمله مورتال کامبت بیندازید تا معلوم گردد.

خیلی وقت است که می گویند این سینما برای مردم نیست، اسکار را دغدغه های اجتماعی و سیاسی گروگان گرفته ، لیبرال ها هالیوود را از رویا تهی نموده اند و… . درست در همین زمان، کدام فیلم روی پرده و اچ بی او مکس دارد می فروشد؟ مورتال کامبت. فیلم بر اساس یکی از معروف ترین و خشن ترین بازی های ویدیویی تاریخ ساخته شده که در اصل، خود بازی ها را هم از روی فیلم های اکشن دهه هشتاد و نود ساخته شده بودند. حالا باید چه نتیجه ای بگیریم؟ اینکه سینمای واقعی در این اکشن های قهرمانانه زنده است و آثار محبوب روشنفکران به درد خودشان می خورد؟ واقعیت اش این بحث حتی از کوشش های اخیر اعضای آموزشگاه برای تاریخ سازی و انتخاب های همسو با جنبش های حمایت از حقوق اقلیت های جنسی و نژادی هم بی فایده تر است!
به جایش بیایید یک بار برای همواره در این مورد صحبت کنیم که چرا فیلم ساختن بر اساس گیم ها (حداقل طبق روال جاری در چند دهه گذشته) اشتباه است و چرا استودیوهای هالیوودی از این اشتباه دست برنمی دارد؟ دومی جواب ساده و کوتاهی دارد: چون پول توشه!. برای اولی باید بحث کنیم.
ساعت ها ویدیو پیدا می کنید درباره تاریخچه مورتال کامبت، چه درباره سری بازی ها، چه درباره دنیا خیالی خود بازی . خلاصه اش را با هم مرور می کنیم. اوایل دهه نود که دوران حکمفرمایی دستگاه های آرکید و کنسول های خانگی بود، گروهی به سرشان زد تا یک بازی مبارزه ای خفن بسازند با حضور اکشن من های معروف آن دوران؛ آرنولد، راکی (طبعا منظور سیلوستر استالون است!)، فرانکی (در این مورد هم ژان کلود ون دام)، خدابیامرز بروس لی، جکی چان و… . معلوم بود که این ایده عین بمب می ترکاند ولی وجود قانون حق نشر مانع اصلی انفجار بود. در نتیجه سازندگان بازی ناچار شدند تا از شمایل های سینمایی الهام بگیرند برای خلق کاراکترهای یک بازی مبارزه ای و داستانی هم برای آن سرهم نمایند.
خلاصه اش شد اینکه یک تورنمنت مبارزه تا سر حد مرگ وجود دارد به نام مورتال کامبت که طی آن نمایندگانی از قلمروهای چندگانه در کائنات مقابل هم قرار می گیرند. هر قلمرویی که ده بار تورنمنت را ببرد، فاتح قلمروی بازنده خواهد بود. زمین نُه بار باخته و اگر مبارزانی که برای حضور در این تورنمنت انتخاب شده اند تا پای جان رشادت و غیرت به خرج ندهند و دل و روده رقبا را نکشند بیرون، زمین سقوط می نماید و به دست اشقیا می افتد که در اینجا می گردد لشگر شائو کان به رهبری شنگ سونگ ساحر. گرچه به این داستان بیشتر می خورد که سوژه یکی از اپیزودهای ریک و مورتی باشد، به زمان خودش جواب داد و صغیر و کبیر را پای بازی نشاند. عموم بازیبازها خیلی به دنیا دراماتیک مورتال کامبت کاری نداشتند و از فرآیند مبارزه لذت می برند. بقیه داستان هم که قابل پیش بینی است: محبوبیت، دنباله سازی، توسعه داستان، اقتباس و… .
نسخه سینمایی نو مورتال کامبت، بعد از دو فیلم، یک سریال و چندین انیمیشن طی بیست-سی سال گذشته، تقریبا همین داستان را دارد، فقط کمی به روزتر و در مقایسه با گیم ها پس و پیش شده. دنبال تحلیل درام و این حرف ها نباشید؛ هدف اصلی فیلم بازآفرینی شیوه مبارزه در بازی ها و جان بخشیدن به کاراکترهای محبوب این فرنچایز است. در نتیجه اصلا نمی توانید برای آن به اسم یک محصول سینمایی اصالت ویژه ای قائل شوید، درست مانند بیشتر فیلم هایی که بر اساس بازی ها ساخته شده اند. عنصر مهم در مدیوم گیم تعامل است که به مخاطب اجازه می دهد تا ورای مشاهده و دنبال کردن یک روایت، به صورت عینی در دل یک تجربه قرار بگیرد.
شما در یک بازی، حالا در هر فرم و با هر سطحی از کیفیت در روایت و زیبایی شناسی، به جای یک سرباز به میدان جنگ می روید، زامبی ها را می کشید و جان می کَنید تا زنده بمانید. اینجا اصل بر تجربه است، تجربه ای فراتر از مختصات یک مدیوم نمایشی در سینما. می گردد از یک بازی چیزی را بیرون کشید و در سینما بازآفرینی اش کرد، چه در روایت و چه در تصویرسازی اما تجربه گیم در مدیوم سینما نمی گنجد. مثل این است که بخواهید یک نقاشی را به صورت متنی توصیف کنید و بعد آن متن را جای تابلو به دیوار بزنید. نهایتا فیلم های اقتباسی از بازی ها کارکردی پیدا می نمایند در حد رمان هایی که بر اساس فیلم ها نوشته می شوند و به اسم یک ماده تبلیغی به درد هواداران پروپاقرص می خورند، باز هم نه در قالب یک کتاب یا محصول مستقل.
هواداران مورتال کامبت هرچقدر هم که روی ساب -زیرو و اسکورپیون غیرت داشته باشند، خودشان بهتر می دانند که مبارزه این شخصیت ها و همان سیر دراماتیک نصفه و نیم شان در مدیوم گیم جواب می دهد، نه در سینما، یا حداقل نه به شیوه هایی که تا الان امتحان شده. لری کازانوف (که از دهه نود با جیمز کامرون شرکت فیلمسازی لایت استورم را تاسیس نموده) اولین بار که بازی مورتال کامبت و هیجان مردم برای آن را دید، گفت عین ترکیب جنگ ستارگان و اژدها وارد می گردد است و حسابی می فروشد. پس سریع حقوق اقتباس سینمایی از سری بازی های MK را خرید.
کازانوف درست می گفت و فیلم ها هم فروخت ولی نکته این است که چنین ترکیبی در قالب مدیوم گیم کار می نماید؛ برای یک تجربه سینمایی درست و حسابی باید سراغ ایده های رادیکالی رفت که خیلی با سازوکار استودیوها جور درنمی آید، وگرنه می گردد فیلمی که هر چند دقیقه یک بار دو نفر باید همدیگر را بزنند، تازه جا انداختن آن اسطوره شناسی خاص بازی در روایت سینمایی هم کار هر کسی نیست.
مورتال کامبت مانند خیلی از گیم های معروف جزو مهم ترین پدیده های فرهنگ عامه است که در قالب یک فیلم تهش می تواند خوره های فیلم های رزمی را راضی کند، نه حتی هواداران خود بازی را. به هر حال بازار خیلی وقت ها برترین دریچه برای بروز خلاقیت است و خیلی وقت ها هم می تواند خلاقیت را نابود کند، عین ضربات تمام نماینده در خود مورتال کامبت. اما اقتباس سینمایی از گیم ها متوقف نمی گردد، چرا که مثلا همین فیلم مورتال کامبت یا سال قبل سونیک تاثیر چشمگیری روی کل فرنچایز داشته اند و بیش از هر چیزی به ساخته شدن بازی های بعدی یاری می نمایند. قضیه مثل جوک معروف وودی آلن در آنی هال است و به هر حال نمی گردد از تخم مرغ ها* غافل شد.
* یک نفر می رود پیش روانپزشک و می گوید که برادرش دیوانه شده ، چون فکر می نماید که مرغ است و تازه هرروز تخم هم می گذارد. دکتر می گوید که خب ، چرا برادرت را اینجا نمی آوری ؟ و مرد پاسخ می دهد : می خواستم همین کار را بکنم، ولی دیدم که تخم مرغ هایش را لازم دارم!
نقد فیلم مورتال کامبت دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما نظر وبلاگ هیمالیا مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ